- رقم زن
- نگارگر
معنی رقم زن - جستجوی لغت در جدول جو
- رقم زن
- رقم زننده،، نویسنده، نقاش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگاشتن، تحریر کردن، نقش کردن نقاش، نویسنده و محرر
جنگاور رزمی
نوشتن، نقاشی کردن
کنایه از مقدّر کردن
کنایه از مقدّر کردن
جنگاور، جنگی
نویسنده کاتب محرر، نقاش رسام
نویسندگی کتابت، نقاشی رسامی
زنی که از اهل روم باشد، یا رومی زن رعنا آفتاب
رونده، تند رو، قاصد، اسب تندرو، بوز، سیس، چارگامه، براق، جواد، چهارگامه، ره انجام، سابح، بادرفتار، شولک، بالاد، برای مثال یکی اسب باید مرا گام زن/ سم او ز پولاد خارا شکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه)
کلک زن خامکدست: نویسنده نگارگر
آنکه نقب ایجاد کند نقاب نقب افکن
آهون زدن نقب زدن
نویسنده، نقاش، حکاک
دم زننده، نفس زننده
کسی که پیشه اش رگ زدن است، کسی که دیگری را رگ می زند و از بدن او خون کم می کند، فصاد، رگ شناس، برای مثال درشتی و نرمی به هم در به است / چو رگ زن که جراح و مرهم نه است (سعدی۱ - ۴۵)
در خوشنویسی، چاقوی کوچکی برای بریدن قلم نی، در خوشنویسی، تکۀ باریکی از چوب یا استخوان که سر قلم نی را روی آن می گذارند و با قلم تراش می برند
سهل انگار، بی دولت، بی اقبال، برای مثال با دو سه کم زن مشو آرام گیر / مقبل ایام شو و کام گیر (نظامی ۱ - ۸۲) ، کسی که در قمار همیشه می بازد
برش زن
برش زن کلکتراش خامه زن کلک بر
کسی که به خود و کمالات خویش اهمیتی ندهد و آنها را سهل انگارد، کسی که پیوسته در قمار نقش کم زند: (از کم زنان دعوی مهره عجز باز نچینم)، بی دولت کم بخت
گمراه، پنهان شونده، معدوم کننده